پسربلا
آینه و شمعدون من! مامانی قربونت بره الهی. روز به روز که میگذره بیشتر و بیشتر عاشقت میشم. این روزا جوری میخوابم که بیدار شدن بابایی رو هم نمیفهمم، فقط وقتی میاد بوسمون کنه بره سرکار، بیدارمیشم. میبینم رفته نون خریده، صبحانه چیده و من هیچچچچی متوجه نشدم. بعد از رفتنشم باز میخوابم. شما ساعت هفت شیرتو میخوری، جاتو عوض میکنم و میخوابی و ۹ بیدارمیشی و باخودت بازی میکنی، مثل آدم بزرگا دریغ از یه کوچولو سر و صدا. وقتی چشامو باز میکنم، نگام میکنی و لبخند میزنی و سر و صدات شروع میشه. الهی قربونت برم که میذاری مامان بخوابه نفففسمممم. کوروش به چشمات قسم دیوونه تم.
نویسنده :
مامان کوچولو
18:41