پسرم و این روزا
عششششششقم سلام
نفسم
عمرم
زندگیم
مامانی این روزا حسااااابی شیطون شدی.
یه جا بند نمیشی، از این ور به اونور غلت میزنی، چهار دست و پا میری کم کم. با صدای آهنگای شاد میخندی و دستاتو تکون میدی، لثه هاتم که فوق العاده میخاره و از شصت پای خودت گرفته تا دست من و دماغ بابایی رو گاز میگیری.
وقتی بهت شیر میدم محکم با لثه هات منو گاز میگیری عشقم. منم حسابی بوست میکنم.
صداهای جدید درمیاری.دیگه نمیتونیم بخاطر شما یه وعده یا چیزی بخوریم چون یا دستتو دراز میکنی یا همچین نیگا میکنی و آب دهنت آویزون میشه که آدم دلش کباب میشه.
لپاتو پر باد میکنی و با لبات صدا درمیاری و همه جا رو تف تفی میکنی.
الهی فدات بشم منننننن.
به لطف بعضیا شیر مامان قششششنگ کم شد و سیرت نمیکرد.
هنوز شش ماه تموم نیستی و من از هشتم شهریور مجبور شدم بهت فرنی بدم.
فرنی رو زیاد خوشت نیومده. شایدم من بد درست میکنم چون بار اولم بود.
روز اول خوب خوردی ولی بعدش چون کمی شل درست کردم زیاد با اشتها نخوردی.
از امروزم باید شیر برنج بخوری که بعد از این پست میرم برات درست کنم عشقم.
حالمون خوبه و خوبه حالمون.
خداروشکر.
چندتا عکس با توضیح:
اینجا اولین بارته فرنی خوردی و خودتم داشتی کیف میکردی.الهی قربونت برم من نفسم.
اینجا خونه ی عمه مه و دخترعمه شمارو نشونده روی مبل و داری شبکه ی پویا رو تماشا میکنی.
کارتون رو خیلی دوست داری مامان.
اینجا کاااملا شبیه بچگیای خودمی عشقم.
قربون اون چشمات برممممم منننن.
توی این عکس هم داری تمرین چهار دست و پا میکنی!
خدا قوت مادر...