حوصله ندارم
امروز قرار بود از صبح بریم خونه ی عمه ی من.
بابایی مارو رسوند و رفت سرکار.
من و دخترعمه و عمه و شما کلی باهم خوش گذروندیم.
سرظهری عمه گفت کوروش رو میبرم حموم.
چه خوب که حوله ت رو برده بودم فندقم.
اینم عکسای امروز که دخترعمه زحمتشو کشیده.
اینجا توی حمومی.
الهی قربونت برم من مامانم.عاااااشق این عکست شدم گوگولی من.
اینجا هم داری با پاهات بازی میکنی.
نفسسسسسسم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی