اولین تابستون
کوروشم، مرد زیبای زندگیم اولین تابستونت گل بارون. برات آرزو میکنم که محبت بینمون همیشه داغ باشه مثل همین خورشید وسط آسمون. امروز صبح بعد از رفتن بابایی، کمی خونه رو تر تمیز کردم و دوتایی رفتیم خونه ی عمه ی من تا تن نازت رو حنا ببندیم. یه رسمه، که اولین روز تابستون هر نوزادی، این کارو میکنن، میگن برای پوستش خوبه و بدنش در آینده بو نمیده. این رسم رو دوست دارم. .. عمه جون وقتی داشت حنامیکشید به تنت، با تعجب نگاش میکردی و لباتو غنچه میکردی. الهی قربون اون لبات برم. چون حنا کمی خنک بود، اولش یکمی نق و نوق کردی، ولی بعد انگار خوشت اومده بود و همش میخندیدی قربونت برم. وقتی هم حمومت کردیم و تموم شد، خسته شده بودی حساب...
نویسنده :
مامان کوچولو
18:02