کوروش و مامانی
کوروش و مامانی سلاام کلوچه
سلام توت فرنگی
سلام کلم من.
فدات بشم مورچه.
کوروشی دیروز بعد از چندین سال، دوستای ابتدایی مو پیدا کردم.
واااای خدا چقدر حاالم خوبه.
شب عمو محمود اومد خونمون. کللللی باهاش بازی کردی.
عمو محمود کادوهای خوششگل خریده بود برات.
دسسسسست گلش درد نکنه.
به ماشین بوگاتی کنترل دار، دو ست لباس خونه ی خوشگل و یه کاپشن که من عاشقش شدم.
اینم شما و عمو، وقتی تازه رسیده خونه مون.
از بس ورجه وورجه میکنی، عکست تار افتاد.
اینجام کاپشنت رو.تنت کردیم ببینیم چجوری میشی!
نازتو بخورم بچه.
امروزم همراه و دوست مامانی شدی و باهم دوتایی رفتیم پیش عمو محمود، تا سه تایی بریم ملاقات مامان عمو که توی بیمارستان بستری بودن.
شما فقط بغل عمو بودی.
عمو خیییلیییی دوستت داره کوروش.
خدایا： همه ی مریضا رو شفا بده، مامان عمو محمودم همینطور.
عمو محمود و ما باهم برگشتیم مغازهذو از اونحا هم عمو برامون آژانس گرفت و اومدیم خونه.
الانم از حموم دراومدی و حسااابی خوابت میاد گردالی من.
