کوروش مامانیکوروش مامانی، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

قدم قدم با پسرم

چند روز...

1394/5/1 14:36
نویسنده : مامان کوچولو
120 بازدید
اشتراک گذاری

پسر نازم

بیست و هشتم تیر، بالاخره بابایی برگشت از سفر.

چقد دلم براش تنگ شده بود...

دل تو هم.

اولش که بابایی رو دیدی، نگاش کردی با اخم. بابا که بغلت کرد، نگاش کردی و یهو لباتو ورچیدی و گریه کردی...

این سه روز شما رو خیلی دلتنگ بابایی کرده بود و اولش انگار نشناختی...

تاشب کلی بیقراری کردی و آخرش دیگه بغل من واینمیستادی، فقط با بابایی میخواستی باشی.

عزیززززم.

اون شب هر سه مون فهمیدیم که بدون هم نمیتونیم زندگی کنیم.

به بابایی هم اصلا خوش نگذشته بود.

منم که...

برگشتیم خونه مون.

همه دلتنگ هم و دلتنگ خونه بودیم.

هر دو تونو دوست دارم... عاشقانه.

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)