واکسن چهار ماهگی
عزیز دلم سی و یکم تیر صبح بردیمت برای واکسن.
خانوم"تیمور پور" دوست و همکار خانوم شاطری، واکسیناتوری بودن که زحمت واکسن شما رو کشیدن.
به سفارش خاله الناز شاطری.
وقتی بهت واکسن زدن، مجبور شدم دستاتو نگه دارم.
شما یکمی گریه کردی.
الهی من فدات بشم که اینقد تحملت زیاده عششششششقم.
موقع برگشتن، رفتیم برات چند تا کادو خریدیم.
مبااارکت باشه نفسم.
ظهر به بعد کمی بی تابی کردی، عصر هم یکی از دوستای خانوادگی پدر من تماس گرفتن که دارن میان خونمون.
خیلی خونواده ی خوبی ان. اینم برات کادو آوردن.
دسسسستشون درد نکنه.
اینا هم کادوهای شما خوشگل پسسسسرم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی