عروسی عمو محمود
پسر گلم
روز عید غدیر عقد عمو محمود جون بود و ماهم دعوت بودیم.
صبح رفتیم خونه ی عزیز و بابایی هم با عمو محمود رفت دنبال کارا.
منم بادکنک خریده بودم برای پشت ماشین، آخه ماشین ما شده بود ماشین عروس.
نشستم و کلی بادکنک باد کردم.
شما توی بحبوحه ی رفتنمون خوابیدی.
از اونجایی که مدتی دوره دیدم، من عکاس و فیلمبردار مراسم بودم.
شما هم بغل دخترای خوشگل بودی و ملی ذوق کرده بودی
شب از اونجا رفتیم خونه ی مامان سید خاله جون.
فرداشم برگشتیم خونه و توی مسیر برگشت من حساااابی اعصابم خرد شد!!!!!!
اینم یه عمس از شما و بابایی و عمو محمود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی